بیم ها و امیدها

می تپد نبض لحظه ها اینجا / شب پر است از امید از فردا

بیم ها و امیدها

می تپد نبض لحظه ها اینجا / شب پر است از امید از فردا

اینجا نه یک مکان قدسی است، نه دفترچه خاطرات روزانه و نه کرسی سخنرانی های تنظیم و تدوین شده؛ حرفها هم نه عاشقانه است، نه زاهدانه، عارفانه، جاهلانه و الی آخر –با حفظ وزن. اینجا را باید یک چرکنویس عمومی تلقی کرد که در آن پاره ای از ذهنیت­هایم را برای اصلاح و تصحیح، کتباً به اشتراک میگذارم؛ نیز میدانی برای دعواهایی که فعلا جایی برای اقامه نمی یابد.

در خمینی ذوب شوید! (قسمت چهارم)

يكشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۳۹ ق.ظ

«بر شما واجب است با این مرجعیت [امام خمینى] برخورد عاطفى و شخصى نکنید و روابط خود با من را مانع بى طرفى تان قرار ندهید. واجب است ملاک مصلحت اسلام باشد و هر مرجعیتى توانست به اسلام خدمت کرده، اهداف آن را محقق سازد، واجب است در کنار او ایستاده، از وى دفاع نمایید و در او ذوب شوید. اگر مثلا مرجعیت آقاى خمینى این اهداف را تحقق بخشد، روا نیست روابط تان با من، مانع از ذوب در مرجعیت ایشان شود ... بر هر فرد که سعادتمند بود و توانست در سایه این شخصیت بزرگ اسلامى [امام خمینى] زندگى کند، واجب است که تمام کوشش و امکانات و خدماتى را که در توان دارد، مبذول داشته، همه را در خدمت تجربه اش گیرد ... مرجعیت آقاى خمینى که امروز آمال و آرزوهاى اسلام را در ایران نمودار کرده، مى بایست بدو توجه داشته، به او اخلاص ورزید و از مصالح ایشان حمایت کرد و در وجود عظیمش ذوب شد، به همان اندازه که او در هدف بزرگش ذوب و فانى شده است».




جنبه هاى جهان شمول در منش شخصى شهید صدر


منش شخصى شهید صدر، منشى رسالت گونه و وابسته به خاستگاهى آسمانى است که مبدا و انگیزه هاى خاکى را، که میان مردم به سبب ملاک ها و معیارهاى طولى و عرضى، تفاوت مى نهد، به تمسخر مى گیرد. شهید مى خواست خود از ابتکارات و نوآورى هاى والایش که بر معیارهاى خاکى تفوق و برترى داشت، با ما سخن بگوید:

«هر وقت خط قرمز نظام کمونیستى و اشتراکى بر سر عراق سایه مى افکند، هزار و یک بار خود را امتحان مى کنم و از خود مى پرسم: اکنون من احساس درد شدیدى مى کنم، چرا که عراق در خطر کمونیستى است، اما آیا همین درد را به همین اندازه احساس خواهم کرد اگر این خطر به جاى عراق متوجه ایران یا پاکستان و یا هر سرزمینى از مناطق اسلامى شود، آیا همان درد و ناراحتى را خواهم داشت یا ناراحت نخواهم بود؟ این پرسش را از خود مى پرسم تا خود را بیازمایم و ببینم دردى که به خاطر نفوذ کمونیسم  به عراق دارم، آیا براى خاطر نانى نیست که از من بریده خواهد شد یا (اینکه) موقعیت شخصى ام را از بین خواهد برد، یا به سبب نظام و رژیمى است که به وجود خواهد آمد؟ چرا که مصالح شخصى ام تا حدودى وابسته به اسلام است؛ پس آیا ناراحتى ام بدان خاطر است که این مصالح شخصى به خطر خواهد افتاد؟ اگر چنین باشد، پس ناراحتى ام به خاطر رواج کمونیسم در عراق بیشتر از ناراحتى ام از رواج کمونیسم در ایران یا پاکستان خواهد بود. اما اگر ناراحتى ام به خاطر خداى تعالى باشد، اگر بدان خاطر باشد که مى خواهم روى زمین، خدا پرستش شود و مردم گروه گروه از دین خدا بیرون نروند، در این صورت از حد ایران و عراق و پاکستان فراتر مى روم و به فکر مصالح اسلام خواهم بود و با خطرهایى که اسلام را تهدید مى کند، به یک اندازه برخورد خواهم کرد، بى آن که تفاوتى میان عراق و ایران و پاکستان و یا هر کجاى دنیاى اسلام باشد ...». (18)

و به واقع چنین بود که شهید صدر براى تمامى سرزمین هاى اسلامى دل مى سوزاند و براى هر پاره و قطعه اى از سرزمین هاى اسلامى، دردمند و اندیشناک بود، چه لبنان و بحرین و چه دردهاى مسلمانان هر کجاى دیگر. آن هنگام که در برابر اشغال ستمگرانه افغانستان توسط شوروى، مردم افغان استوارى و پایدارى کردند، طى پیامى، درود و سلام هاى خود را بدانان ابلاغ کرده، همدردى و تالم بسیار روحى و احساسات خود را در برابر این محنت و مصیبت ابراز داشت.

بدین ترتیب سید محمدباقر در عراق و در قامت یک مرجع تقلید و پسرعمویش امام موسی در لبنان و مصر، ضمن یک همکاری درخشان، برای تحقق هدفی بزرگ وارد میدان شدند: بیدار کردن پیکر خمود و غفلت زده دنیای اسلام، حرکت به سوی وحدت مسلمین و بالاخره قیام برای کنار زدن سایه سنگین و ننگین استکبار از سر امت اسلام و استقرار حکومت جهانی اسلام. مجاهدتهای دو پسرعمو، بعدها نتایج فوق تصوری را به بار نشاند: انتفاضه عراق، مقاومت حزب الله لبنان، جنبش اخوان المسلمین مصر، هسته های مقاومت اسلامی فلسطین، هسته های مقاومت شیعیان در عربستان و یمن و بسیاری دیگر از جنبشهای اسلامی در نقاط مختلف جهان اسلام و مهمتر از همه شکل گیری آرایشی جدید در اندیشه متفکرین مسلمان و گشودن افقی تازه پیش روی امت اسلامی در جهت تحقق آرمانهای نورانی اسلام.

موضع و برخورد فداکارانه شهید صدر در برابر انقلاب اسلامى، مثال و الگویى بى مانند براى از خودگذشتگى در تمامى زمینه ها به خاطر اسلام و مسلمانان است. اگر افرادى را بیابیم که در جریان ها و براى مردمان و آرمان هایى خارج از چارچوب منطقه اى و قومى خود، قیام و دفاع کرده اند، خیلى باعث افتخار نیست، اما رهبرى بزرگ و مرجع دینى والا و اندیشورى عظیم را نیافته ایم که تمامى وجودش، بلکه تمامى مسلمانانى را که رهبرى مى کند، براى مسلمانان دیگر فدا کند و در رهبر آن مسلمانان ذوب و فانى شود تا آن اندازه که بارها آرزو کند در دهى از دهات ایران، زیر سایه او زندگى کند. (19)

او به طلابش مى فرمود: «بر شما واجب است با این مرجعیت [امام خمینى] برخورد عاطفى و شخصى نکنید و روابط خود با من را مانع بى طرفى تان قرار ندهید. واجب است ملاک مصلحت اسلام باشد و هر مرجعیتى توانست به اسلام خدمت کرده، اهداف آن را محقق سازد، واجب است در کنار او ایستاده، از وى دفاع نمایید و در او ذوب شوید. اگر مثلا مرجعیت آقاى خمینى این اهداف را تحقق بخشد، روا نیست روابط تان با من، مانع از ذوب در مرجعیت ایشان شود». (20)

شهید صدر به طلابش در ایران نوشت: «بر هر فرد که سعادتمند بود و توانست در سایه این شخصیت بزرگ اسلامى [امام خمینى] زندگى کند، واجب است که تمام کوشش و امکانات و خدماتى را که در توان دارد، مبذول داشته، همه را در خدمت تجربه اش گیرد ... مرجعیت آقاى خمینى که امروز آمال و آرزوهاى اسلام را در ایران نمودار کرده، مى بایست بدو توجه داشته، به او اخلاص ورزید و از مصالح ایشان حمایت کرد و در وجود عظیمش ذوب شد، به همان اندازه که او در هدف بزرگش ذوب و فانى شده است». (21)

واژه «ذوب» در سخنان شهید صدر نمایانگر معنایى ارزشمند و هدفى والاست. ایشان در پاسخ به کسانى که بر جان وى یا خودشان مى ترسیدند [که مبادا به ایشان یا اینان آسیبى جانى رسد] این گونه مى فرماید: «هدف مراجع در طول تاریخ چه بوده است؟ آیا اقامه حکم خداى عز و جل در زمین نبوده است؟ اکنون مرجعیت امام خمینى این هدف را تحقق بخشیده است. پس آیا منطقى است فقط نظاره گر باشم و موضع درست و مناسبى انتخاب نکنم حتى اگر به قیمت تمام زندگى و آنچه دارا هستم، تمام بشود؟!». (22)

براى تاکید بر این موضع و دیدگاه، شهید صدر مشتاق بود با داده هاى فکرى نادرش، تجربه [انقلاب اسلامى] را به دیگر جاها ببرد. از این رو سلسله بحث هاى «الاسلام یقود الحیاة » را به عنوان پشتوانه ضرورى فکرى این تجربه نگاشت. وقتى نظام بعثى فتنه قوم گرایى را در خوزستان برافروخت، سید شهید مایل بود به عنوان نماینده مراجع عالى دینى، موضع و نظر نجف در برابر این گونه حوادث شنیع و ناپسند را اعلام کند. از این رو نامه اى براى عرب هاى خوزستان فرستاد تا موضع و دیدگاه شرعى را براى آنان روشن سازد و ایشان را دعوت کرد:

«روح و جان برادرى و اخوت اسلامى را که در تاریخ، نمونه و بالاترین مثل و بهترین الگو در همکارى و همیارى جامعه متقیان و پارسایان است، به نمایش بگذارید. در جامعه متقیان است که هیچ مسلمانى بر مسلمان دیگر برترى و فضلى ندارد مگر به تقوا. این جامعه، جامعه عمار بن یاسر، سلمان فارسى، صهیب رومى و بلال حبشى است که دل هاى آنان با اندیشه و ایمانى بارور و آباد است که از تمامى حدود و ثغور سرزمین هاى فتح شده، گذشته و فراتر رفته، نام و نشان آسمانى و رسالتى فراخاکى گرفته است. پس باید دل ها یکى شود و در چارچوب رهبرى حکیمانه امام خمینى و براى ساختن جامعه اسلامى بزرگى که مشعلدار نور قرآن کریم به تمامى جهان است، تمامى توان ها و قدرت ها ذوب گردد ...». (23) 

آن که دیدگاه هاى سید شهید را بررسى کند، اشتیاق بسیار وى را به ثبات و استقرار ارزش هاى جهانى اسلام مى یابد و مى فهمد در هر گامى که شهید برمى داشت و هر سخنى که مى گفت، این افق و دید فراگیر وجود داشت.

امام خمینى تلگرافى به سید شهید کرده و از ایشان خواسته بود عراق را ترک نکند. وى در نامه جوابیه اى نوشت: «علاقه مندم بدین مناسبت تحیات میلیون ها مسلمان و مؤمن در عراق عزیزمان را به شما ابلاغ کنم. اینان در نور اسلام که دوباره به دست شما تابیدن گرفته، پرتو هدایتگرى براى تمامى دنیا یافته اند؛ نیز توان روحى براى کوبیدن استعمارگر کافر و به ویژه استعمار امریکایى و براى آزاد سازى دنیا از تمامى صورت ها و گونه هاى جرم و جنایت، که پیشاپیش آن جرم غصب و اشغال سرزمین مقدس ما، فلسطین است». (24)

بهاى تمامى این دیدگاه هاى قهرمانانه رسالت گونه این بود که سرانجام شهید صدر خود نیز، به همراه خواهر عالمه اش بنت الهدی، در راه آرمان و هدف بزرگش توسط رژیم بعث به شهادت رسید و بدین سان، یکى از بزرگترین سرمایه هاى فکری جهان اسلام در حالى از میان ما رخت بربست که عرصه هاى مختلف اندیشه، حوزه هاى علمیه و بالاتر از همه نهضت جهانی اسلام این روزها سخت محتاج نوآورى ها، ابتکارات و اندیشه هاى والاى آن یگانه دوران است.

 

18) به نقل از: سنوات المحنة و ایام الحصار، نعمانى، ص 49 - 51 .

19) همان، ص 164 .

20) همان، ص 163 .

21) همان، ص 164 .

22) همان، ص 248 .

23) همان، ص 259 .

63) همان/ص266 .

 

 

  • احسان ابراهیمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی