بیم ها و امیدها

می تپد نبض لحظه ها اینجا / شب پر است از امید از فردا

بیم ها و امیدها

می تپد نبض لحظه ها اینجا / شب پر است از امید از فردا

اینجا نه یک مکان قدسی است، نه دفترچه خاطرات روزانه و نه کرسی سخنرانی های تنظیم و تدوین شده؛ حرفها هم نه عاشقانه است، نه زاهدانه، عارفانه، جاهلانه و الی آخر –با حفظ وزن. اینجا را باید یک چرکنویس عمومی تلقی کرد که در آن پاره ای از ذهنیت­هایم را برای اصلاح و تصحیح، کتباً به اشتراک میگذارم؛ نیز میدانی برای دعواهایی که فعلا جایی برای اقامه نمی یابد.

در خمینی ذوب شوید! (قسمت سوم)

يكشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۰۸ ق.ظ

هدف دولت اسلامى در روابط خارجى اش، بسط و گسترش نور اسلام و انتقال مشعل این رسالت عظیم به تمامى دنیاست؛ نیز جانبدارى از عدالت و حقانیت در امور جهانى و عرضه و تقدیم الگوها و ارزش هاى والاى اسلام از این گذر؛ همچنین یارى رساندن به تمامى مستضعفان و رنجدیدگان کره خاکى و پایدارى و مقاومت در برابر استعمار و طغیانگرى، به ویژه در جهان اسلام که ایران، جزء جدایى ناپذیر آن به شمار مى آید.



جنبه هاى جهان شمول در زمینه سیاسى

مکتب نظرى شهید صدر، راهکارهاى جهانى بسیارى در زمینه سیاسى تقدیم داشته، که در جاى جاى میراث فکرى وى یافت مى شود.

در نگاهى سریع که بر قانون اساسى جمهورى اسلامى از نظر فقهى داشت، مى بینیم وى بر این باور است که هدف دولت اسلامى در روابط خارجى اش، بسط و گسترش نور اسلام و انتقال مشعل این رسالت عظیم به تمامى دنیاست؛ نیز جانبدارى از عدالت و حقانیت در امور جهانى و عرضه و تقدیم الگوها و ارزش هاى والاى اسلام از این گذر؛ همچنین یارى رساندن به تمامى مستضعفان و رنجدیدگان کره خاکى و پایدارى و مقاومت در برابر استعمار و طغیانگرى، به ویژه در جهان اسلام که ایران، جزء جدایى ناپذیر آن به شمار مى آید. (12)

شهید صدر بین نظام اسلامى و نظام دموکراسى مقایسه کرده، مى گوید: «در نظام دموکراسى، امت و ملت خاستگاه رهبرى و جایگاه خلافت و مسئولیت است، اما در نظام اسلامى، الله در صدر رهبرى است ». (13)

روشن است این تفاوت، نمایانگر فرقى جوهرى و اساسى است؛ زیرا اگر ملت و امت، خاستگاه و جایگاه خلافت و رهبرى باشد، در این صورت حلقه وصل بین رهبران و بشریت است؛ یعنى ملت، ربط و حلقه جهانى اخلاق و اجتماع و سیاست است؛ پس طبیعت و جوهر خلافت، مفهومى جهانى دارد، در حالى که در اندیشه نو بشر، ملت [مشروعیت بخش و] خاستگاه حکومت و رهبرى است. روشن است که مقصود از امت، گروهى در یک چارچوب قومى و منطقه اى خاص است، که بر خود حکومت کرده، دیگران بر آن سلطه و چیرگى ندارند. از این رو اندیشه سیادت و رهبرى، به مقتضاى ذات و طبیعتش، قومى و منطقه اى خواهد بود.

شهید صدر در بحثى جالب درباره خلافت انسان و شهادت (گواه) پیامبران، با شرح و تاملى بیشتر، به اندیشه خلافت و رهبرى مى پردازد. وى تاریخ بشرى را به دو مرحله تقسیم مى کند: اشراف و نظارت آسمانى از گذر معصوم، یعنى پیامبر یا امام، که در این مرحله معصوم نمایانگر و نماینده هر دو خط است. وى از آن رو که پیامبر یا امام است، نماینده خط شهادت (و یکون الرسول علیکم شهیدا؛ بقره 143) مى باشد، و از آن جهت که انسان است، نماینده سیر خلافت است. پس معصوم در یک زمان، هم شاهد و گواه و هم خلیفه است.

دومین مرحله مرجعیت آگاهانه است، که عنصر عصمت وجود و ظهور نداشته امت مى تواند خط خلافت را پى گرفته، نماینده آن باشد؛ مشروط بر آن که مرجع آگاه، نقش شهادت و گواه بر امت را برعهده گیرد. گویا اسلام از گذر چنین تقسیمى تلاش دارد تا آن جا که ممکن است، حال و هواى عصمت را که در دومین مرحله وجود ندارد، فراهم آورد». (14)

شهید صدر درباره جهان شمولى دولت اسلامى مى نویسد: «استحقاق و شایستگى دولت اسلامى براى در اختیار داشتن زمین، دو گونه است: گونه نخست، شایستگى سیاسى است که به اعتبار اداره عالى و گسترده سیاسى اسلام، دولت اسلام استحقاق کره خاکى را دارد؛ یعنى بدان اعتبار که دولت اسلامى مسئول این حدود و ثغور بوده، شرعا موظف به اجرا و ترویج شایستگى و حمایت از این حد و مرز است. گستره این شایستگى محدود به هیچ منطقه اى نیست، زیرا کیان سیاسى دولت اسلام بر پایه مبدا و خاستگاه فکرى گسترده اى است که زمین و مناطق، تفاوتى براى آن ندارد. از این رو دولت اسلامى، شرعا حق دارد صاحب و دارنده تمامى زمین شود: «و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادى الصالحون؛ (15) همانا در زبور پس از ذکر نوشتیم که بندگان شایسته و صالحم، وارث زمین خواهند بود». پس دولت اسلامى حق دارد تمامى سرزمین هاى دنیا را تحت اداره سیاسى خود درآورد؛ البته راه به کارگیرى این حق و شکل اجراى آن، بسته به اختلاف (مذهب و آیین) ساکنان هر سرزمین، یعنى از آن رو که مسلمان یا ذمى و یا کفار غیرذمى باشند، متفاوت است ». (16)

در مورد تفاوت فتح و کشور گشایى با انگیزه اندیشه اسلامى و بین مستعمره ایجاد کردن که به شدت آن را به عنوان پدیده اى غربى رد مى کنیم، از جناب ایشان پرسشى شده که با پاسخى جالب بدان جواب داده است. خلاصه آن این است که توسعه طلبى و کشور گشایى، پدیده اى مشترک میان اسلام و غرب است. غرب مى گوید: من توسعه طلبم و کشور گشایى مى کنم و با اقناع یا زور و غلبه چیره مى شوم، و اسلام نیز همین را مى گوید اما کار و انگیزه هر دو یکى نیست. مقیاس و ملاک در اسلام و غرب این است که هر یک مى خواهند در پرتو بنیان فکرى اى که از آن برخاسته اند، قیمومت و رهبرى کنند. از این رو توسعه طلبى مشروع، آن است که با انگیزه و خاستگاه خود همخوانى داشته باشد.

خاستگاه غرب بر اساس آزادى است و مقتضاى آن این است که به آزادى ملت ها و گروه هاى دیگر احترام گذاشته، خود را به عنوان نمونه برتر تمدن و پیشرفت بر آنان تحمیل نکند، حتى اگر چنین ادعایى، حقیقتى واقعى باشد؛ زیرا چنین تحمیلى، نقض بنیان و اصل آزادى است که تمدن غربى به آن تکیه مى کند. در صورت تجاوز، یا غرب در دفاع از آزادى دروغ گفته و هدف حقیقى اش استعمار و تصرف سرزمین هاى زیر پرچم خود مى باشد یا این که «آزادى » شایستگى ندارد بنیان فکرى و نمونه والاى تمدن انسانى باشد. اگر ادعاى دفاع از آزادى نادرست باشد، توسعه طلبى، دشمنانه و تجاوز کارانه است و اگر آزادى شایستگى ندارد نمونه برتر و اساس فکرى تمدن باشد، در این صورت توسعه طلبى غربى توجیه و دلیلى ندارد! به ویژه که تمدن غربى ثمره ذهنیت و آفرینش غربى است و تحمیل آن به ملل دیگر، از دید این ملت ها توسعه طلبى قومى است. از این رو مساله بیش از آن که آزادى و دموکراسى باشد، توسعه طلبى قومى و گروهى است، و این علت عدم پذیرش استعمار و متجاوز شمردنش به گروه ها و ملل است.

اما بنیان فکرى اسلام، توحید و وحدت گرایى است و جوهر توحید، چیرگى و قیمومت آسمان بر زمین است. نمود طبیعى چنین قیمومیتى آن است که پیروان توحید، سیادت آن بر زمین را چون تکلیف آسمانى بر خود بپذیرند تا توسعه طلبى اسلامى، با خاستگاه خود (وحدت گرایى) همخوانى داشته، رنگ و بوى تجاوز و ستم را نداشته باشد؛ زیرا در این صورت تکلیف آسمانى خواهد بود، نه عملى شخصى از یک مسلمان در برابر غیر مسلمان؛ چنان که توسعه طلبى غربى، عملى شخصى از یک غربى در برابر شخصى غیر غربى است.

با انگیزه توحید و وحدت گرایى، توسعه طلبى اسلام قوم گرایى نیست؛ زیرا توحید، اندیشه اى آسمانى است، نه دستاورد و ساخته بشرى، تا اگر بر دیگران تحمیل شد، توسعه طلبى قومى به شمار آید. (17)

 

 

12) اسلام یقود الحیاة، ص15 .

13) همان، ص 18 .

14) همان، ص 169 - 172 .

15) انبیا، آیه 105 .

16) به نقل از: الامام الشهید محمد باقر الصدر، محمد الحسینى، ص 340 .

17) به نقل از: المجموعة الکاملة لمؤلفات السیدمحمدباقر الصدر، ج 13، ص 99 .

 

 

 

  • احسان ابراهیمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی