بیم ها و امیدها

می تپد نبض لحظه ها اینجا / شب پر است از امید از فردا

بیم ها و امیدها

می تپد نبض لحظه ها اینجا / شب پر است از امید از فردا

اینجا نه یک مکان قدسی است، نه دفترچه خاطرات روزانه و نه کرسی سخنرانی های تنظیم و تدوین شده؛ حرفها هم نه عاشقانه است، نه زاهدانه، عارفانه، جاهلانه و الی آخر –با حفظ وزن. اینجا را باید یک چرکنویس عمومی تلقی کرد که در آن پاره ای از ذهنیت­هایم را برای اصلاح و تصحیح، کتباً به اشتراک میگذارم؛ نیز میدانی برای دعواهایی که فعلا جایی برای اقامه نمی یابد.

در خمینی ذوب شوید! (قسمت اول)

جمعه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۱۸ ب.ظ

نوروز 88 بود که "سرباز" سرافراز اسلام جناب محمد آقای ثقفی دستور داد تا درباره شهید صدر مطلبی بنویسم؛ مطلبی برای نبض که حوالی 19 فروردین (سالگر شهادت شهید سید محمدباقر صدر) منتشر میشد. سفارش ایشان یک مقدار کمی عجیب بود: میخواست درباره ولایت فقیه بنویسم، پیشینه نظریه ولایت فقیه را هم بگنجانم و بعد مختصری هم از شرایط سیاسی ادوار گذشته بگویم تا اینکه برسم به دوران شهید صدر! آن وقت تازه شروع کنم به پرداختن شهید صدر به عنوان اعجوبه دوران خودش و از اینجا متن مقاله شروع کنم که عبارت بود از نگاه شهید صدر به مسئله ولایت فقیه و حکومت اسلامی اولا، حکومت جهانی اسلام در اندیشه او ثانیا، شرایط عینی تحقق اندیشه جهانی شهید صدر (اندیشه شهید صدر از نظر تا عمل!) ثالثا و گرایش عمومی اسلام گرایان به نظر او یا چیزی شبیه به نظر او رابعا؛ تازه آخرسر هم تحلیل اینکه الان در بین مسلمین چه میزان اقبال هست به اندیشه های جهان شمول اسلامی و حرکت به سوی تحقق آرمانها و الی آخر! ما هم که سال اولی، چشم را گفتیم و به ضرب و زور یک چیزی سر هم کردیم و تحویلش دادیم که خلاصه ای از آن در نبض آمد.

اکنون و باز بمناسبت شهادت آن فقیه بی نظیر، متن کامل آن را اینجا و در چند قسمت تقدیم میکنم؛ با این توضیح که فکر میکنم نوشتن و گفتن درباره امثال سید محمدباقر صدر (که هرچه بخوانبم و بشنویم مفید است) ، اهلیتی میخواهد که بنده ندارم؛ این نوشته صرفا عرض ارادتی است به ساحت مجاهدی که اندیشه ای به وسعت تمام عالم و همتی به بلندای آسمان داشت.




در خمینی ذوب شوید!


نهضت و قیام عاشورایی مردم دین پناه ایران در تقابل با طاغوت و رژیم پهلوی از سال 42 به رهبری روحانیت و در راس آن حضرت "امام روح الله" ایثار سطوح گوناگون "امت" و در نهایت پیروزی نهضت در بهمن 57، بی تردید یک حرکت دینی و در دفاع از حریم مقدس اسلام بود. با تحقق این رویداد بی بدیل،  اندیشه ای نو در جهان اسلام متولد شد؛ اینکه با رهبری های یک "فقیه جامع الشرایط" و با ظهور قدرت ایمان و احساسات دینی امت می توان حتی بدون سلاح با طاغوت و طاغوتیان پیکار کرد و پیروز شد.

با تحقق این پیروزی اعجازگون و شگفت آور، قدرت اسلام و ایمان و نیز نقش حساس و محوری رهبری دینی و نفوذ معنوی روحانیت آشکار شد؛ به گونه ای که اقشار مختلف امت، در ایران و نیز سایر بلاد اسلامی، با شوق فراوان خواستار حاکمیت اسلام و اجرای احکام نورانی آن شدند. به طور مشخص مردم ایران، که دین جویی در نهادشان سابقه دیرینه داشت، با پذیرش رهبری سیاسی یک مرجع تقلید، به استقبال استقرار حکومت اسلامی در کشورشان رفتند.

امام روح الله که در آن زمان عملا در جایگاه ولایت فقیه واقع شده بود و اکثریت قاطع ملت رهبری سیاسی او را پذیرا شده بودند، انتخاب نوع ساختار حکومت را بر عهده ملت گذارد و جمهوری اسلامی را به عنوان پیشنهاد مطرح ساخت. بدین ترتیب با همه پرسی فروردین 58 و رای بی نظیر 98/32 درصد امت به جمهوری اسلامی، حاکمیت اسلام، رسما به صورت یک «نهاد سیاسی دینی» محقق گشت.

بدون شک فقیه یگانه ای که توانست نظریه ولایت فقیه را، با لحاظ تمامی جوانب و وجوه آن، به تجربه بگذارد و آن را عملا مبنای یک نظام سیاسی قرار دهد حضرت امام روح الله بود؛ اما آیا اصل نظریه ولایت فقیه نیز از بدایع و نوآوری های بنیان گذار جمهوری اسلامی است؟

پاسخ این سوال و در واقع بررسی پیشینه نظریه ولایت فقیه در تاریخ فقه شیعه از آن جهت شایان اهمیت است که امروزه با قضاوت های متناقضی در باره آن روبرو هستیم؛ عده ای از منتقدان چنین تحلیل کرده اند که از ولایت فقیه نه در کتب فقهی بزرگان شیعه و سنی سخنی به میان آمده و نه در قرآن و سنت رد پایی دارد(*). به طور کلی این منتقدان و مخالفان بر این باورند که نظریه دولت در فقه شیعه، حاصل استنباط فقهای سده اخیر از برخی روایات است و پیش از آن ، فقهای شیعه فاقد تظریه ای در موضوع دولت بوده اند.(1)

گرچه انگیزه های سیاسی برخی از منتقدین را نمیتوان از نظر دور داشت، ولی توجه به این نکته لازم است که گفتگو در باره ولایت فقیه هرچند پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی بالا گرفته و متاسفانه در بسیاری اوقات در فضایی ملتهب و مسموم به آن دامن زده شده است، ولی در طول سالیان دراز موضوع بحث و مناظره فقیهان بزرگ ،در حلقه های درسی و به دور از جنجال و هیاهو، بوده است.

در این نوشتار به هیچ وجه قصد شکافتن جوانب و دقایق پیشینه نظریه ولایت فقیه را نداریم، لکن به دو انگیزه اشاره ای مختصر خواهیم داشت؛ نخست اینکه توجه به زوایای مختلف این نظریه در طول تاریخ و زمان آغاز آن در میان متفکرین جهان تشیع و اسلام، فرصتی مغتنم پدید می آورد تا افراد حق جو و علاقه مند به پژوهش در اندیشه سیاسی شیعه، بهتر بتوانند این بحث را دنبال کنند؛ و دیگر اینکه برای بررسی نظریه یک فقیه، توجه به پیشینه موضوع امری ضروری است؛ با در نظر گرفتن همه قرائن و مقتضیات زمانی و مکانی نظر ابراز شده است که میتوان سخنی را فهمید و تفسیر کرد.(2)

 انظار شیخ مفید به عنوان نخستین فقیه برجسته عصر غیبت کبری نشان میدهد که ولایت فقیه همزاد تولد فقاهت در مذهب تشیع است. کتاب ابی الصلاح حلبی(374-447) با عنوان الکافی از این امر حکایت میکند که این کتاب نخستین متن فقهی است که در فصلی مجزا و مستقل به نام «تنبیه الاحکام» به بررسی زوایای گوناگون ولایت فقیه میپردازد.

ابن ادریس(543-598)، همان طور که پایان عصر رکود را اعلام میکند(3)، مهر سکوت را میشکند و به پیروی از ابوصلاح ، در فصل تنفیذ احکام، به جوانب مختلف ولایت فقیه میپردازد. محقق حلی(602-676) از فقیهان پس از ابن ادریس است که فقیه را به عنوان «من الیه الحکم» و دارای «حق النیابه» معرفی و از امور مربوط به منصب امامت در فقه (که فراتر از قضاوت است) با واژه «حاکم» یاد کرده و آن را تطبیق بر فقیه میکند. علامه حلی(648-726)، فقیه دیگر این دوران است که فقیه مأمون را منصوب از طرف امام میداند و با استفاده از این منصب، علاوه بر داشتن حکم نافذ و اقامه حدود، سایر مناصب همچون اقامه جمعه، تولیت سهم امام، جمع آوری زکات و... را نیز برای وی ثابت میبیند. شهید اول(734-786)، بر نیابت عامه فقیه تأکید میکند و آن را دلیل بر اقامه حدود و یا نماز جمعه میداند.

دوران به قدرت رسیدن صفویه، از قرن دهم تا اواسط قرن سیزده، به لحاظ رسمیت یافتن تشیع در ایران و دعوت از فقها برای مشارکت با حکومت(4)، اهمیت ویژه ای دارد. محقق کرکی(868-940) باشفافیت کامل سومین فقیهی است که بحثی مستقل در باب ولایت فقیه دارد و از نیابت عامه فقیهان دفاع میکند؛ وی «اجماع و اتفاق اصحاب» را یکی از مدارک خود میداند. فقهای پس از وی نیز این رویه را میپذیرند.

ملا احمد نراقی(1185-1245) آغازگر دوره جدید ولایت فقیه است که علاوه بر اجماع، به تنقیح مناصب گوناگون فقها و استقرای ادله فقهی آن میپردازد. صاحب عناوین(متوفای1250) نیز این ولایت را به عنوان حکم و موضوع قبول میکند. صاحب جواهر(متوفای1266) دیگر فقیه بزرگ این عصر است که به صراحت و روشنی ولایت انتصابی فقیه را قبول میکند و آن را «اقتضای طعم فقاهت» میداند(5). شیخ انصاری(1214-1281)، که تحولات فکری حوزه های فقاهت در دوره اخیر مرهون دقتهای اوست، دیگر فقیه این عصر است که به ولایت مطلقه فقیه معتقد است(6).

محقق نایینی(1277-1355)، که طبق تقریر مرحوم آملی به ولایت انتصابی عامه معتقد است، مبنای حمایت خود را از مشروطه، اینگونه بیان میکند که چون سلطنت حق فقهای عصر غیبت است و چون این حق توسط نظام سلطنت غصب گردیده و امکان خلع ید غاصب از آن نیست، بنابر این او مشروطه را به عنوان نظریه ای در عرض نظریه ولایت عامه فقها نمیداند.

محقق مامقانی، آیت الله بروجردی، شیخ حسین کاشف الغطاء، شیخ مرتضی حائری یزدی، سید محمدرضا گلپایگانی و... از دیگر بزرگانی به حساب می آیند که پس از محقق نایینی از ارکان ولایت عامه فقها دفاع میکنند.

این سالها که مقارن است با اوج مبارزات نهضت تشیع به رهبری امام روح الله در ایران، جهان تشیع شاهد ظهور نابغه ای جوان در آسمان فقاهت است؛ ستاره فروزانی است که در این هماوردگاه دشوار، تنها به اندیشیدن و نظریه پردازی بسنده نکرد و جان بر سر راه آرمان خود نهاد و تمام هستی خویش را نثار راهی کرد که جز به مدد همت بزرگمردانی جز او، در جهانی سراسر ظلمت و جور، گشوده نخواهد شد و نیز گشوده نخواهد ماند؛ آیت الله سید محمد باقر صدر.


پی نوشت ها:

(1) کسی که اندک آشنایی با پژوهش های علمی،بویژه تحقیقات فقهی-اصولی، داشته باشد، میداند که در یک موضوع و نظریه علمی، وجود نظرهای متفاوت کاملا طبیعی است.

(2) همان طور که در تفسیر آیات قرآن به شأن نزول التفات میشود و در فهم روایات امامان معصوم (ع) نیز این نکته مورد غفلت قرار نمیگیرد، درباره نظریه ها نیز باید چنین کرد.

(3) از زمان رحلت شیخ طوسی(460 ه.ق) تا زمان ابن ادریس حلی، به لحاظ فشارهای سیاسی سلاطین متعصب و نیز حاکمیت انظار علمی شیخ طوسی و لذا عدم رشد و بالندگی فقهی، «عصر مقلده» و «دوران فترت» خوانده میشود؛ فقیهان برجسته این دوره تقریبا نسبت به نظریه ولایت فقیه (همچون بسیاری دیگر از مناطق فقه) ساکتند و نظر پیشینیان را نقل نمیکنند تا چه رسد به تأیید یا رد آنها. در این دوره حتی به منصب قضا که قدر متیقن ولایت فقیه است نیز کمتر اشاره میشود.

(4) از مباحث مهم این دوره، مبنای فقهی مشارکت فقها با دولت صفوی است. شواهد و اسناد تاریخی این دوره گویای آن است که مبنای مشارکت فقیهان اعتقاد به ولایت فقیه و نیابت عامه، به علاوه رعایت مصالح و ضرورات اجتماعی بوده است.

(5) با این حال صاحب جواهر، ولایت بر اموال و انفس را، فراتر از ولایتی که مربوط به تدبیر و تنظیم باشد، نمیپذیرد. 

  • احسان ابراهیمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی